بخشی از لذت نقاشی در قرن 21، طیف گستردهای از اشکال است. در اواخر قرن 19 و 20 هنرمندان شاهد جهشهای بزرگی در سبکهای نقاشی بودند. بسیاری از این نوآوریها تحت تأثیر پیشرفتهای فناوری مانند تحول عکاسی و همچنین تغییر در کنوانسیونهای اجتماعی، سیاست و فلسفه و تغییرات جهانی قرار گرفتند. در ادامه قصد داریم هفت سبک نقاشی را به شما معرفی کنیم که برخی از آنها واقع گرایانه تر از بقیه هستند. با آموختن سبکها و دیدن اینکه چه هنرمندانی در آن سبکها کار میکنند میتوانید رویکردهای مختلفی را آزمایش میکنند و شروع به توسعه و پرورش سبک خود بپردازید.
هفت سبک نقاشی معروف
واقع گرایی (رئالیسم)
رئالیسم که در آن موضوع نقاشی بیش از آنکه یکدست یا انتزاعی باشد، بیشتر به واقعیت شباهت دارد و سبکی است که بسیاری از مردم آن را به عنوان “هنر واقعی” تصور میکنند. فقط هنگامی که از نزدیک بررسی میشود، رنگها نظر یکدست میرسند و به صورت مجموعهای از ضربات قلم مو با رنگها و مقادیر مختلف قابل مشاهده هستند.
رئالیسم از زمان رنسانس سبک غالب نقاشی بوده است. این سبک نقاشی با استفاده از پرسپکتیو، توهم فضا و عمق را ایجاد میکند، ترکیب و نور را طوری تنظیم میکند که موضوع واقعی به نظر برسد. “مونالیزا” لئوناردو داوینچی نمونهای کلاسیک از این سبک نقاشی است.
پینترلی (painterly)
سبک پینترلی با ظاهر شدن انقلاب صنعتی اروپا در نیمه اول قرن نوزدهم ظاهر شد. با اختراع لولههای رنگ فلزی، هنرمندان توانستند پا به بیرون از گالری و فضای بسته بگذارند و نقاشان تمرکز خود را روی نقاشی آغاز کردند. سوژهها به صورت واقع بینانه ارائه شدند، با این حال نقاشان هیچ تلاشی برای پنهان کردن شیوه فنی کار خود نکردند.
همانطور که از نام این سبک پیداست، تأکید آن بر روی نحوه کار نقاشی است، یعنی ویژگی قلم مو و رنگدانه ها. هنرمندانی که به این سبک کار میکنند سعی نمیکنند با یکدست کردن بافت یا علائم به جا مانده از رنگ توسط یک قلم مو یا ابزار دیگری، مانند یک چاقوی پالت، را پنهان کنند. نقاشیهای هنری ماتیس نمونههای عالی این سبک نقاشی هستند.
امپرسیونیسم
امپرسیونیسم در دهه 1880 در اروپا ظهور کرد، جایی که هنرمندانی مانند کلود مونه، نه از طریق جزئیات رئالیسم، بلکه با ژست و توهم سعی در کشیدن نور داشتند. نیازی نیست که به نیلوفرهای آبی مونه یا آفتابگردانهای وینسنت ونگوگ خیلی نزدیک باشید تا رنگهای پررنگ رنگی را ببینید، اما در این که شکلی را مشاهده میکنید، شکی نیست.
اشیا ظاهر واقع بینانه خود را حفظ میکنند و در عین حال دارای نشاطی هستند که منحصر به این سبک است. باورش سخت است که وقتی امپرسیونیستها برای اولین بار آثار خود را نشان میدادند، بیشتر منتقدان از آن متنفر بودند و آن را مورد تمسخر قرار میدادند. آنچه در آن زمان به عنوان یک سبک نقاشی ناقص و خشن در نظر گرفته میشد، اکنون محبوب و مورد احترام است.
اکسپرسیونیسم و فاویسم
اکسپرسیونیسم و فاویسم سبکهای مشابهی هستند که از اوایل قرن بیستم در استودیوها و گالریها ظاهر شدند. مشخصه هر دو استفاده از رنگهای جسورانه و غیرواقعی برای به تصویر کشیدن زندگی است که از نظر هنرمند احساس میشود یا به نظر میرسد، نه آنگونه که است. این دو سبک نقاشی از جهاتی با هم متفاوت هستند.
اکسپرسیونیستها، از جمله ادوارد مونک، سعی در انتقال ناخوشایندیها و وحشت در زندگی روزمره داشتند و اغلب از قلم موی بیش از حد سبک و تصاویر وحشتناک استفاده میشد، مانند آنچه او در نقاشی “جیغ” خلق کرده است. فاویسم ها، علی رغم استفاده بدیع از رنگ، در پی خلق ترکیباتی بودند که زندگی را در طبیعتی ایده آل یا عجیب و غریب به تصویر بکشد. به رقصندههای هنری ماتیس در حال خوشگذرانی یا صحنههای شبانی جورج براک فکر کنید.
سبک انتزاعی (مفهومی)
در دهههای اول قرن بیستم در اروپا و آمریکا، نقاشی کمتر واقع بینانه شد. انتزاع در واقع ذات موضوع نقاشی است. در سبک انتزاعی نقاشی همانطور که هنرمند آن را تفسیر میکند به تصویر میکشد، نه اینکه جزئیات قابل مشاهده را نمایش دهد. یک نقاش ممکن است موضوع را از طریق کاهش رنگها، اشکال یا الگوهای غالب آن به تصویر بکشد، همانطور که پابلو پیکاسو با نقاشی دیواری معروف خود از سه نوازنده این کار را کرد.
افراد، تمام خطوط و زاویهها، کمترین شباهت را به واقعیت دارند، با این وجود هیچ شکی نیست که آنها چه کسانی هستند. ممکن است یک هنرمند موضوعی را از متن کار خود حذف کند یا مقیاس خود را بزرگتر کند، همانطور که جورجیا اوکیف در کارهای خود انجام داد. در نقاشی گلها و لایههای آن، جزئیات ظریف آنها برداشته شد و در پس زمینههای انتزاعی شناور شدند که نقاشی میتواند شبیه مناظر رویایی باشد.
ابسترکت
این سبک نقاشی، کاملاً انتزاعی است و مانند بسیاری از جنبشهای اکسپرسیونیست انتزاعی دهه 1950، واقعاً از رئالیسم دوری میکند و از ذهن هنرمند نشأت میگیرد. موضوع نقاشی یا رنگهای بکار رفته در آن، بافتهای موجود در آثار هنری و مصالح به کار رفته آن، واقع گرایانه نیست. نقاشیهای قطرهای جکسون پولاک ممکن است برای برخی غول پیکر به نظر برسند؛ اما هیچ تردیدی وجود ندارد که نقاشیهای دیواری از کیفیت بالا و جنبشی پویا برخوردار باشند و باعث علاقه شما میشوند. دیگر هنرمندان ابسترکت، مانند مارک روتکو، موضوع خود را با رنگها سادهسازی کردند.
فوتورئالیسم
سبک فوتورئالیسم در اواخر دهه 1960 و 70 در واکنش به اکسپرسیونیسم انتزاعی که از دهه 1940 بر هنر تسلط داشت، توسعه یافت. این سبک اغلب واقعیتر از واقعیت به نظر میرسد، جایی که هیچ جزئیاتی از قلم نیفتد و هیچ نقصی وجود ندارد. برخی از هنرمندان با قرار دادن عکسها روی بوم، عکسها را کپی میکنند تا جزئیات دقیق را به دست آورند. دیگران این کار را به این صورت انجام نمیدهند یا از یک سیستم برای بزرگنمایی عکس استفاده میکنند. یكی از مشهورترین نقاشان فوتورئالیسم، چاك كلو است كه تابلوهای نقاشی دیواری او از هنرمندان و افراد مشهور بر اساس عکسهای فوری خلق شدهاند.
امیدواریم با آشنایی انواع سبکهای نقاشی، سبک نقاشی مورد علاقه خود شناخت پیدا کرده باشید تا بتوانید با توسعه و خلاقیت، سبک مورد نظر خود را خلق کنید.
منابع: